از میلاد تا معراج

از میلاد تا معراج

شهید مجتبی آدینه وند
از میلاد تا معراج

از میلاد تا معراج

شهید مجتبی آدینه وند

سخن اول


با سلام

  بنا دارم در حد توان از شهید مجتبی بنویسم اما مناسب دیدم اولین یادداشت را اختصاص دهم به مطلبی از استاد گرامی و ارجمند جناب آقای دکتر محمد رضا سنگری در مورد این شهید عزیز که در وبلاگ " یاد نیکان " آمده است و مربوط به سالگرد شهادتش در سال 1366 می باشد :

  

بسم الله الرحمن الرحیم

والذین قتلوا فی سبیل الله سیهدیهم و یصلح بالهم
باز سخن از شهید است، مهاجر سرخ سینه باغ ملکوت و آرمیده در خلوت بزم دوست، پاکبازی که در عرصه سرخ میدان، مطمئن و آرام ، بضاعت جان در کف گرفت و صمیمانه و مخلصانه به پیشگاه محبوب تقدیم داشت و فوز بزرگ همراهی قافله سرخ عاشورا را یافت.
 شهید ، سرمست از جام گوارای عشق ، بی تاب و بی قرار ، بند همه تعلقات می گسلد و در انبوه وسوسه های شیطانی و کششهای ارزش شکن زندگی، برکشتی عشق و خلوص در امواج خون شنا می کند و سرانجام به ساحل امن وصال و آرامش و حضور بار می یابد و از آنسوی پرده های غیبت، سالکان طریق خویش و یاران و همراهان و خانواده اش را مخاطب می سازد که ای یاران! اینک در گلزارهای بهشت ، در کنار چشمه ساران رحمت و رافت پروردگار، در میان شهیدان و صالحان و اولیاء و انبیاء قرار گرفته ام " یالیت قومی یعلمون بما غفرلی ربی و جعلنی من المکرمین: کاش قوم من می دانستند که من کجایم و چگونه پروردگارم مرا غرق لطف و رحمت خویش قرار داده و مرا میان کریمان و بزرگان جای داده است .
شهید حلاوت آخرت را به قیمت رنج کوتاه دنیا و به جهان خریدن زخم گلوله ها می یابد و برآنان که در اسارت زنجیر هوی وهوس و زندگی کوتاه و گذرای دنیا، دست وپا می زنند بیدارباش و هشدار می دهد
علی (ع) این اسطوره ایثار و فدارکاری و شهادت ، مردی که در تمامی عمر در انتظار وتب شهادت می سوخت در بازار بصره اشک ریزان مردمی را که غافل از آخرت، در تکاپوی دنیا به هر سو می دویدند مخاطب ساخته و می فرماید: " یا عبیدالدنیا و عمال اهلها اذا کنتم بالنهار تحلفون و باللیل فی فراشکم تنامون و فی خلال ذلک عن الاخره تغفلون فمتی تجهزون الزاد و تفکرون فی المعاد" ای بندگان دنیا! و ای خدمتگزاران جهان گذارا ! شما که روزها سرگرم معامله و سوگند خوردن و شبها با بی خبری دربسترخواب فرو می روید و دربین شب و روزاز آخرت غافلید، پس چه وقت خود را برای سفری که درپیش دارید مجهز نموده وبرای آن توشه برمی دارید و به فکر می افتید؟!
شهید با آگاهی بر غروب تردید ناپذیر عمر، سرمایه بزرگ خویش یعنی جان را خالصانه و ایثارگرانه به میدان می آورد و دامهای تشویش و تردید و وسوسه را که شیطان فرا راه جاده حرکت انسان می گسترد با تیغ تیز ایمان و بیداری و هوشیاری در هم می ریزد و آنگاه چشم برخدا و پشت بر دنیا، با سیمای گلگون، لبانی مترنم به ذکر او، خندان ، سبک و رها در افق پاک و روشن وصال پر می گشاید، پرده ها از مقابل چشمانش پس می رود و آنگاه " ویدخلهم الجنة عرفها  لهم" آنان را به بهشتی که قبلاً در لحظه شهادت شناسانده و نشان داده بودند وارد می کنند و چه فوز و سعادت عظیمی !
اینک شهید رفته است و ما مانده ایم و راهی نیمه تمام ، استقامت باید وصبر ، ثبات و استواری ، ایمان و خلوص و تقوی و همگامی با همان کسی که در خط خط وصیت این عزیزان به او سفارش شده ، یعنی استمرار امامت و ولایت ، هرگز مباد غفلت بر قلبمان نشیند و پرده بی خبری بر چشمانمان افتد، سستی و یاس و فتور به زندگیمان راه یابد.
 مجتبی حنجر خونبارش را به همه تاریخ مخاطب ساخته و هل من ناصرمی گوید، بکوش تا لبیک گویش تو باشی.
                    گل یادش همواره شکفته تر وطریق خونبارش پر رهروتر 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.